علل انشعاب
عامل نخست، سقوط روم غربی در اواخر قرن پنجم به دست اقوام ژرمن و اروپای شمالی بود. امپراطوری کهن و پیر روم غربی، پس از هزار سال، به دست اقوام وحشی از میان رفت. در خلأ سیاسی که به دنبال این امر به وجود آمد، اسقف شهر روم، نقشی بسیار حساس و مثبت به نفع مردم ایفا کرد. او به خاطر نفوذ و اعتبار خود، مانع از این شد که مهاجمین شهر بزرگ روم را ویران کنند. این امر وجه و اعتبار اسقف روم را بیش از پیش افزایش داد. به تدریج که این قوم ( نیاکان آلمانیها، فرانسویها، و مردم اسکاندیناوی امروز) به مسیحیت گرویدند، قدرت اسقف روم نیز که اکنون دیگر« پاپ » نامیده می شد ( یعنی «پدر» )، فزونی چشمگیری یافت، طوری که شخص پاپ عملاً نقش امپراطوران روم را ایفا می کرد. نصب و عزل پادشاهان محلی اروپا به امر او صورت می گرفت .
عامل دوم را باید در وضعیت سیاسی و اجتماعی روم شرقی جستجو کرد. در همان دوره هایی که اسقف روم از قدرتی روزافزون برخوردار می شد، اسقف روم شرقی ( بیزانس )، به خاطر حضور شخص امپراطور در پایتخت از یک سو، و پیشروی مسلمانان در مناطق مسیحی نشین از سوی دیگر، نفوذ و قدرت روحانی و دنیوی او را محدود می ساخت.
جدایی کامل
علاوه بر اینها، اختلافات عقیدتی بسیار جزئی و بی اهمیتی نیز در میان کلیسای روم غربی و کلیسای روم شرقی بروز کرده بود. در سال 1054میلادی، پاپ هیأتی را به کنستانتینوپل گسیل داشت تا یک اختلاف جزئی در خصوص یکی از مراسم عبادی را به اسقف این شهر حل و فصل کند ( اسقف اعظم شهر کنستانتینوپل را « پاتریارخ » می نامیدند، که به معنی پدر و فرمانروا است ). از آنجا که مذاکرات به توافق نینجامید، هیأت اعزامی روم، پاتریارخ را تکفیر کرد. پاتریارخ نیز پاپ را تکفیر کرد.
بدینسان این دو کلیسای بزرگ از سال 1054 به طور کامل از یکدیگر جدا شدند. کلیسای روم شرقی خود را « ارتودکس » می نامید ( یعنی صاحب « تعلیم » )؛ کلیسای روم غربی نیز خود را «کاتولیک» می نامید ( یعنی جامع یا در بر گیرنده تمام مسیحیان ). از آن زمان به این سو، این دو کلیسا با یکدیگر هیچ تماسی نداشتند، تا اینکه در دو سه دهة اخیر، طی تماس هایی که میان پاپ و پاتریارخ کلیسای ارتودکس برقرار شد، این تکفیر متقابل پس گرفته و باطل اعلام شد.
علاوه بر اینها، اختلافات عقیدتی بسیار جزئی و بی اهمیتی نیز در میان کلیسای روم غربی و کلیسای روم شرقی بروز کرده بود. در سال 1054میلادی، پاپ هیأتی را به کنستانتینوپل گسیل داشت تا یک اختلاف جزئی در خصوص یکی از مراسم عبادی را به اسقف این شهر حل و فصل کند ( اسقف اعظم شهر کنستانتینوپل را « پاتریارخ » می نامیدند، که به معنی پدر و فرمانروا است ). از آنجا که مذاکرات به توافق نینجامید، هیأت اعزامی روم، پاتریارخ را تکفیر کرد. پاتریارخ نیز پاپ را تکفیر کرد.
بدینسان این دو کلیسای بزرگ از سال 1054 به طور کامل از یکدیگر جدا شدند. کلیسای روم شرقی خود را « ارتودکس » می نامید ( یعنی صاحب « تعلیم » )؛ کلیسای روم غربی نیز خود را «کاتولیک» می نامید ( یعنی جامع یا در بر گیرنده تمام مسیحیان ). از آن زمان به این سو، این دو کلیسا با یکدیگر هیچ تماسی نداشتند، تا اینکه در دو سه دهة اخیر، طی تماس هایی که میان پاپ و پاتریارخ کلیسای ارتودکس برقرار شد، این تکفیر متقابل پس گرفته و باطل اعلام شد.
تفاوت کلیسای کاتولیک و ارتدوکس
در اینجا مناسب است متذکر شویم که تفاوتهایی که میان کلیساهای کاتولیک و ارتودکس وجود دارد، از نظر عقیدتی بسیار جزئی و بی اهمیت می باشد. از نظر مراسم عبادی نیز در طول زمان، تفاوتهایی میان این دو کلیسا بوجود آمده که اساساً پیش پا افتاده می باشد؛ برای مثال، کشیشان کلیسای ارتودکس باید ریش نگه دارند اما کشیشان کاتولیک می توانند ریش خود را بتراشند ! یا اینکه کشیشان کاتولیک در هر رتبه ای می بایست مجرد بمانند، در حالی که کشیشان ارتودوکس که رتبه ای پایین تر از اسقف دارند، می توانند ازدواج کنند، اما دیگر به نمی توانند به مراتب بالاتر برسند.
نظیر همین تفاوت نیز میان کلیسای کاتولیک و کلیساهای ارمنی و آشوری وجود دارد. به غیر از این، هیچ نوع اختلاف عقیدتی قابل ذکر این کلیساها را از هم جدا نمی کند. همة آنها به اعتقادنامه های اولیة شوراهای بین کلیسایی وفا دارند
نهضت پروتستان
علل بروز سومین انشعاب که منجر به پیدایی کلیساهای پروتستان گردید، بسیار متعدد است و به فرصتی طولانی نیاز دارد که طبعاً از حوصله این جزوه کوتاه خارج است. علل گوناگونی همچون عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و مذهبی، موجب اعتراض و انشعاب در کلیسا گردید. ما در اینجا سعی می کنیم تا آنجا که ممکن است، ماجرا را به طور خلاصه توضیح دهیم.
در نیمه دوم قرن وسطی ( قرن های 11 تا 15)، پاپ از قدرت و مقامی همطراز با امپراطور روم باستان برخوردار شده بود. سلطه و اقتدار او نه فقط امور روحانی و مذهبی، بلکه امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را نیز در بر گرفت. حکومت های اروپایی نظیر آلمان و فرانسه و اسپانیا و انگلستان مجبور بودند مالیاتی مذهبی به واتیکان بپردازند. کلیسای کاتولیک در همه کشورها صاحب بهترین زمینها بود. پاپها حتی در نصب و عزل پادشاهان کشورهای اروپا مستقیماً دخالت داشتند، ایشان به واسطه نفوذ روحانی که بر مردم داشتند، می توانستند به اتباع یک کشور دستور بدهند که از پادشاه فرمانبرداری نکنند.
علاوه بر این عوامل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، عامل اخلاقی و مذهبی نیز مطرح بود. مقام مقدس رهبری کلیسا ( مقام پاپی ) بیشتر وسیله ای برای ارضای حس جاه طلبیِ اسقفان دنیوی شده بود. آنان توجه چندانی به زندگی دنیوی و روحانی افراد نداشتند. تا زمانی که هزینه های سنگین دربار پاپ از طریق مالیات های مذهبی تأمین می شد، وضع مردم دیگر اهمیتی نداشت .
در این میان اسقفان و کشیشان بسیاری که افرادی مقدس و پرهیزکار بودند و از چنین افراط هایی رنج می بردند، به تدریج صدای اعتراض خود را بلند کردند. این اعتراض به دو شکل ابراز می شد: یکی به صورت تشکیل گروهای رُهبانی برای دوری گزیدن از این انحطاط و حفظ تقدس خویشتن و جامعه شان ( اینها در لباس راهب ها و راهبه ها به صومعه پناه می بردند و به خدمات فرهنگی و آموزشی و اجتماعی و رسیدگی به نیازمندان می پرداختند )؛ دیگری، اعتراض و مخالفت علنی علیه اقتدار و استیلای پاپ. شکل اول معمولاً مورد تأیید پاپها قرار می گرفت. از این رو در قرون وسطی شاهد تشکیل نظام های مختلف رُهبانیت می باشیم که خدمات خیریه، فرهنگی، و اجتماعی بسیاری کردند. اما نوع دوم اعتراض همیشه با قاطعیت پاسخ داده می شد.
تمام این عوامل دست به دست هم دادند و زمینه را برای تحولی عمیق مستعد ساختند. پادشاهان و حکام محلی مایل بودند از سلطه سیاسی و اقتصادی پاپ خارج شوند. کشیشانِ ناراضی نیز که می دیدند اعتراضشان به هیچ جا نمی رسد، آماده پذیرش هر نوع تحولی در امور کلیسایی و روحانی بودند. مردم و خصوصاً طبقه روشنفکر که تحت تأثیر رُنسانس، خواستار آزادی اندیشه بودند، از هرگونه تحولی که این آزادی را تأمین می کرد حمایت می کردند.
در نیمه دوم قرن وسطی ( قرن های 11 تا 15)، پاپ از قدرت و مقامی همطراز با امپراطور روم باستان برخوردار شده بود. سلطه و اقتدار او نه فقط امور روحانی و مذهبی، بلکه امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را نیز در بر گرفت. حکومت های اروپایی نظیر آلمان و فرانسه و اسپانیا و انگلستان مجبور بودند مالیاتی مذهبی به واتیکان بپردازند. کلیسای کاتولیک در همه کشورها صاحب بهترین زمینها بود. پاپها حتی در نصب و عزل پادشاهان کشورهای اروپا مستقیماً دخالت داشتند، ایشان به واسطه نفوذ روحانی که بر مردم داشتند، می توانستند به اتباع یک کشور دستور بدهند که از پادشاه فرمانبرداری نکنند.
علاوه بر این عوامل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، عامل اخلاقی و مذهبی نیز مطرح بود. مقام مقدس رهبری کلیسا ( مقام پاپی ) بیشتر وسیله ای برای ارضای حس جاه طلبیِ اسقفان دنیوی شده بود. آنان توجه چندانی به زندگی دنیوی و روحانی افراد نداشتند. تا زمانی که هزینه های سنگین دربار پاپ از طریق مالیات های مذهبی تأمین می شد، وضع مردم دیگر اهمیتی نداشت .
در این میان اسقفان و کشیشان بسیاری که افرادی مقدس و پرهیزکار بودند و از چنین افراط هایی رنج می بردند، به تدریج صدای اعتراض خود را بلند کردند. این اعتراض به دو شکل ابراز می شد: یکی به صورت تشکیل گروهای رُهبانی برای دوری گزیدن از این انحطاط و حفظ تقدس خویشتن و جامعه شان ( اینها در لباس راهب ها و راهبه ها به صومعه پناه می بردند و به خدمات فرهنگی و آموزشی و اجتماعی و رسیدگی به نیازمندان می پرداختند )؛ دیگری، اعتراض و مخالفت علنی علیه اقتدار و استیلای پاپ. شکل اول معمولاً مورد تأیید پاپها قرار می گرفت. از این رو در قرون وسطی شاهد تشکیل نظام های مختلف رُهبانیت می باشیم که خدمات خیریه، فرهنگی، و اجتماعی بسیاری کردند. اما نوع دوم اعتراض همیشه با قاطعیت پاسخ داده می شد.
تمام این عوامل دست به دست هم دادند و زمینه را برای تحولی عمیق مستعد ساختند. پادشاهان و حکام محلی مایل بودند از سلطه سیاسی و اقتصادی پاپ خارج شوند. کشیشانِ ناراضی نیز که می دیدند اعتراضشان به هیچ جا نمی رسد، آماده پذیرش هر نوع تحولی در امور کلیسایی و روحانی بودند. مردم و خصوصاً طبقه روشنفکر که تحت تأثیر رُنسانس، خواستار آزادی اندیشه بودند، از هرگونه تحولی که این آزادی را تأمین می کرد حمایت می کردند.
آغاز نهضت
در سال 1517 یک کشیش آلمانی به نام مارتین لوتر (1483 تا 1546) که فردی بسیار با تقوا و نیز تحصیل کرده بود، اعتراضات خود را بر سر در کلیسای شهر ویتنبرگ در آلمان نصب کرد، که در آن به 95 مورد از افراط های واتیکان اعتراض شده بود. واکنش واتیکان احضار لوتر و قص ددستگیری او بود. اما در اثر تحولات سیاسی- اجتماعی که ذکر کردیم، لوتر این بخت را یافت که مورد حمایت حاکم آلمانیِ منطقه قرار گیرد.
چیزی نگذشت که بسیاری از کشیشان و مسیحیان به نهضت لوتر پیوستند. گرچه خود او مایل نبود کلیسا یا فرقه ای جدید ایجاد کند، بلکه می خواست کلیسای کاتولیک از درون خود را اصلاح کند، اما پیروان خسته و دلزدة او، نهضت لوتر را تبدیل به فرقه ای جدید در مسیحیت کردند. ظرف چند دهه اعتراض لوتر سراسر دنیای مسیحی غرب را فرا گرفت. این نهضت به خاطر اعتراضش به پاپ و دربار او، « پروتستان » نامیده شد، یعنی « اعتراض کننده » . نهضت پروتستان را « نهضت اصلاحات کلیسا » نیز می نامند .
اعتراض و نهضت پروتستان از همان آغاز خیلی سریع به شاخه های مختلف تقسیم شد . گرچه نهضت اصلاحات کلیسایی معمولاً به مارتین لوتر آلمانی نسبت داده می شود، اما چهره های برجسته ای همچون ژان کالوَن فرانسوی، اولریخ زوئنیگلی سوئیسی، و فلیپ ملانکتون آلمانی نقش بسیار مهمی را در این نهضت ایفا کردند. این افراد بنیانگذاران نهضت اصلاحات بودند.
برخی از متفکرین مسیحی آرزو می کنند که کاش نظرات اصلاح گران به جای پدید آوردنِ گروههای جدید در مسیحیت، کلیسا را از درون متحول می کرد. اما متأسفانه چنین نشد.
نهضت اصلاح گران باعث شد مسیحیت جان تازه ای بگیرد، خصوصاً اینکه توجه تازه و عمیقی به کتاب مقدس مبذول شد. آزادی اندیشه در عرصه الهیات موجب پدید آمدن دیدگاههای جدیدی گردید.
اما دیدگاه اصلاح گران که مبتنی بر آزادی اندیشة مسیحیان و حق آنها در تفسیر کتاب مقدس بود، سبب شد که درست در زمان حیات ایشان، نهضتشان به شاخه های جدیدی منشعب شود. و متأسفانه این فرایندِ انشعاب هنوز نیز پس از گذشت 500 سال از آن زمان، ادامه دارد و گاه باعث اغتشاش فکری بسیاری می گردد
کلیسای پرزبیتری
یکی از بزرگترین چهره های نهضت پروتستان، ژان کالوَن (1509-1564)، کشیش و عالم الهی فرانسوی است. کالون اعتقاداتی بر اساس کتاب مقدس ارائه داد که بسیاری از کلیساهای پروتستان پیرو آن می باشند.مهمترین اصل اعتقادی کالون به مسأله رستگاری و محدوده شمول آن مربوط می شود. کالون تعلیم می دهد که خدا از پیش عده ای را برای رستگاری و عده ای را برای هلاکت جاودانی انتخاب و مقرر کرده است. مسیح بر روی صلیب کفاره گناهان بشر گردید، اما عمل نجات بخش او فقط شامل آنانی می شود که از ازل برای رستگاری مقرر شده اند. این عده قدرت این را ندارند که با انتخاب الهی مقاومت کنند و مجبور به پذیرش رستگاری می باشند.آنها یکبار که فیض خدا را پذیرفتند، دیگر برایان امکان بازگشت و ارتداد و سقوط وجود ندارد و تا ابد محفوظ می باشند. اعتقاد کالون در خصوص رستگاری بیشتر حالتی جبرگرایانه دارد و آزادی بشر را در این زمینه نمی پذیرد .از نظر اداره امور کلیسا، کالون روش «پرزبیتری» ( Presbyterianيا مشايخي) را عنوان كرد که طبق آن، کلیسا تحت نظر «پرزبیترها» (مشایخ کلیسا) اداره می شود. شبان یا کشیش کلیسا مجری تصمیمات مشایخ می باشد. امروزه، کلیساهای پرزبیتری از روش مدیریت کالون پیروی می کنند.اما به جز کلیساهای پرزبیتری، بسیاری دیگر از کلیساهای پروتستان نیز پیرو اعتقادات کالون در خصوص رستگاری می باشند. نظیر کلیسای اَنگلیکن، باپتیست، و برادران.کلیساهای متودیست که بزرگترین شاخه پروتستان در دنیاست و پنطیکاستی و چند شهبه دیگر پروتستان، پیرو عقاید الهی دان هلندی، آرمینیوس (1559-1609) هستند که با اصول اعتقادی جبرگرایانه کالون درباره مشیت الهی به مخالفت برخاست. آرمینیوس، مانند کلیسای کاتولیک، معتقد به آزادی اراده انسان در پذیرش یا رد رستگاری می باشد.
کلیسای انگلیکن
نهضت اعتراض به مذهب کاتولیک، از همان آغاز به انگلستان نیز راه یافت. در این سرزمین، چند قرن بود که جریانهای اصلاح طلب خواهان تغییراتی در ساختار عقیدتی و تشکیلاتی کلیسای کاتولیک بودند. اما در قرن شانزدهم، شرایط سیاسی و اقتصادی انگلستان برای پذیرایی از چنین تحولی و رهایی از سلطة پاپ مستعد بود. هِنری هشتم(1509-1547)، پادشاه انگلستان به علل خانوادگی، سیاسی، و اقتصادی، قانونی از پارلمان گذراند که به موجب آن، شخص پادشاه رئیس کل کلیسای انگلستان گردید و کلیسای انگلستان از وابستگی به واتیکان خارج شد. این جدایی و استقلال گرچه در آغاز فقط امور تشکیلاتی را فرا می گرفت، اما پس از مدت کوتاهی، مسائل عقیدتی را نیز در بر گرفت و کلیسای انگلستان اصول اعتقادی کالون را پذیرفت.
بدینسان کلیسای اَنگلیکَن (یا کلیسای انگلستان)پا به عرصه وجود گذاشت که در رأس آن پادشاه یا ملکه انگلستان قرار دارد. مراسم و تشریفات عبادی و سلسله مراتب اداری این کلیسا، بسیار شبیه به کلیسای کاتولیک می باشد
کلیسای باپتیست
قبلاً گفتیم که از قرن دوازدهم به بعد، در بطن کلیسای کاتولیک، گرایشهایی به اصلاحات روحانی وجود داشت که خود را به گونه های مختلفی بروز می داد. جالب اینجاست که از همان آغاز نهضت اصلاحات، عده ای از مسیحیان این اعتراض را عنوان کردند كه اين اصلاحات بیشتر حالتی ذهنی و عقیدتی دارد و تأثیری بر رابطه نزدیک مؤمنین با خدا نگذاشته است. این افراد خود را از کلیساهای رسمی پروتستان جدا کردند و کلیساهای آزاد و مستقل تشکیل دادند. این معترضین پروتستان را بر حسب کشورهایشان، پیه تیست و پوریتن می نامند.
یکی از این گروههای معترض، از همان زمانی که نهضت اعتراضی لوتر پا می گرفت، این تعلیم را مطرح کردند که تعمید کودکان طبق اصول کتاب مقدس نیست و ایمانداران باید در سنی غسل تعمید بگیرند که قادر به درک و مفهوم و اهمیت روحانی این آیین باشند. این گروهها آناباپتیست (Anabaptist ) نام يافتند . در سال 1609، یک کشیش اَنگلیکن به نام جان اسمیت (John Smyth ، 1514 -1612) تحت نفوذ مسيحيان پوریتان قرار گرفت و از کلیسای انگلیکن جدا شد و در سال 1612 کلیسایی را در انگلستان بنیاد نهاد که به باپتیست معروف شد. جان اسمیت نخست خود را غسل تعمید داد و از پیروان خود نیز خواست تا با آگاهی بالغانه از مفهوم توبه و تعمید، مجدداً آیین غسل تعمید را به جا آورند.
علت معروف شدن آنان به باپتیست ( تعمیدیون ) نیز همین اعتقادشان است که ایمانداران باید در سنی غسل تعمید گیرند که مفهوم توبه و ایمان را درک کنند. کلیساهای لوتری و پرزبیتری و انگلیکن، مانند کاتولیکها، کودکانی را که در خانواده مسیحی به دنیا می آیند، در دوره نوزادی یا سالهای اولیه کودکی غسل تعمید می دهند.
یکی از این گروههای معترض، از همان زمانی که نهضت اعتراضی لوتر پا می گرفت، این تعلیم را مطرح کردند که تعمید کودکان طبق اصول کتاب مقدس نیست و ایمانداران باید در سنی غسل تعمید بگیرند که قادر به درک و مفهوم و اهمیت روحانی این آیین باشند. این گروهها آناباپتیست (Anabaptist ) نام يافتند . در سال 1609، یک کشیش اَنگلیکن به نام جان اسمیت (John Smyth ، 1514 -1612) تحت نفوذ مسيحيان پوریتان قرار گرفت و از کلیسای انگلیکن جدا شد و در سال 1612 کلیسایی را در انگلستان بنیاد نهاد که به باپتیست معروف شد. جان اسمیت نخست خود را غسل تعمید داد و از پیروان خود نیز خواست تا با آگاهی بالغانه از مفهوم توبه و تعمید، مجدداً آیین غسل تعمید را به جا آورند.
علت معروف شدن آنان به باپتیست ( تعمیدیون ) نیز همین اعتقادشان است که ایمانداران باید در سنی غسل تعمید گیرند که مفهوم توبه و ایمان را درک کنند. کلیساهای لوتری و پرزبیتری و انگلیکن، مانند کاتولیکها، کودکانی را که در خانواده مسیحی به دنیا می آیند، در دوره نوزادی یا سالهای اولیه کودکی غسل تعمید می دهند.
کلیساهای باپتیست اصولاً کالوینیست هستند. این کلیسا خیلی سریع در نقاط مختلف اروپا و آمریکا اشاعه یافت. باپتیست ها هیچ اتحادیه بین المللی ندارند. در آمریکا گروههای مختلف از کلیساهای باپتیست تحت پوشش اتحادیه های گوناگون گرد هم می آیند. در انگلستان نیز کشیشان باپتیست اتحادیه ای دارند، گرچه هر کلیسا برای خود از هر نظر مستقل و خودگردان است
كليساي متوديست
کلیسای متودیست را شخصی به نام( جان وسلی (J.Wesley ، 1703 -1791 در انگلستان بنیاد نهاد. او که پسر یک کشیش انگلیکن بود، در دوره تحصیل خود در دانشگاه آکسفورد، تعدادی از دانشجویان با ایمان را گرد خود جمع کرد و تشکیل گروهی را داد که به «متودیست(1)» معروف شد. چندی بعد، جان به همراه برادر خود چارلز، سفرهایی را به اقصا نقاط جزایر بریتانیا شروع کرد و در همه جا مردم را به توبه واقعی و بازگشت به سوی مسیح دعوت می کرد. او هیچ کلیسایی تأسیس نمی کرد؛ ویژگی کارش این بود که در اماکن عمومی یا در فضای آزاد برای مردم موعظه می کرد.بشارت ها و موعظه های جان و چارلز وسلی باعث تحولی عمیق در جامعة روبه انحطاط انگلستان گردید. این نهضت خیلی سریع در آمریکا منتشر شد. امروزه، کلیسای متودیست از بزرگترین و مهمترین کلیساهای پروتستان به حساب می آید.سرودهای روحانی و عمیق چارلز وسلی هنوز در کلیساهای انگلیسی زبان سروده می شود.
کلیسای برادران
نهضتی که امروزه کلیسای « برادران» نامیده می شود، در حدود سال 1830 در انگلستان آغاز گشت. عده ای از کشیشان کلیسای اَنگلیکن که از خشکی و عدم پویاییِ کلیسا دلزده شده بودند، آن را ترک کرده، گرد هم آمدند و کوشیدند جماعت ایمانداران را بر اساس اصول عهد جدید اداره کنند. این عده به طور خاص علیه این سیاست کلیسا اعتراض می کردند چرت که فقط کشیشان دستگذاری شده باید در خدمات کلیسایی مشغول باشند. به علاوه جهت حفظ وحدت « بدن مسیح » یعنی کلیسا، مایل نبودند هیچ نامی بر
گروه خود بگذارند. حتی نام « برادران » را نیز ایشان برنگزیدند؛ اما وقتی گروهی نامی نداشته باشد، طبعاً دیگران برای آن نامی ابداع می کنند !
تأکید عمده ایشان بر این بوده است که مؤمنین به برابری حق رهبری جلسات عبادتی را دارند، چون طبق کلام خدا همه ایمانداران کاهن هستند؛ در جلسات ایشان نیز هر هفته آیین عشاء ربانی برگزار می شد.
به این ترتیب، به خاطر رد مقام کشیشی به صورت خدمتی رسمی، برادران توانستند این حقیقت فراموش شده را مجدداً به اجرا در آورند که هر ایماندار عطایی دارد و می تواند جایی در خدمت کلیسا داشته باشد. هر گروه از جماعت برادران از استقلال برخوردار بود و توسط گروهی از مشایخ که معمولاً به طور تمام وقت در خدمت کلیسا نبودند، اداره می شد.
تأکید عمده ایشان بر این بوده است که مؤمنین به برابری حق رهبری جلسات عبادتی را دارند، چون طبق کلام خدا همه ایمانداران کاهن هستند؛ در جلسات ایشان نیز هر هفته آیین عشاء ربانی برگزار می شد.
به این ترتیب، به خاطر رد مقام کشیشی به صورت خدمتی رسمی، برادران توانستند این حقیقت فراموش شده را مجدداً به اجرا در آورند که هر ایماندار عطایی دارد و می تواند جایی در خدمت کلیسا داشته باشد. هر گروه از جماعت برادران از استقلال برخوردار بود و توسط گروهی از مشایخ که معمولاً به طور تمام وقت در خدمت کلیسا نبودند، اداره می شد.
این نهضت به تدریج در سراسر جهان گسترش یافت و حتی امروزه نیز یکی از بزرگترین انجمنهای میسیونری را دارا می باشد. اصول اعتقادی ایشان همانند سایر کلیساهای محافظه پروتستان می باشد
كليساي پنطيكاستي
نهضت پنطیکاستی از یک دانشگاه الهیات کانزاس در ایالت متحده آمریکا آغاز شد. در ژانویه سال 1901، عده ای از دانشجویان مطالعه کار روح القدس در کتاب اعمال رسولان بودند. توجه ایشان به این نکته جلب شد که طبق مندرجات این کتاب، هرجا که مسیحیان اولیه از روح القدس پر می شدند، به زبانهای ناشناخته ای که از روح القدس دریافت می داشتند، سخن می گفتند. یکی از آنان از بقیه خواست تا بر سر او دست بگذارند و دعا کنند تا او نیز این تجربه را بیابد. او بلافاصله شروع به سخن گفتن به زبانهای ناشناخته کرد. به دنبال او بقیه دانشجویان نیز این تجربه را دریافت کردند.این نهضت که حالتی پر شور در مسیحیان ایجاد می کرد، موجب بشارت انجیل و دعوت مردم و بازگشت به سوی ایمان زنده و واقعی گردید. بدینسان در سال 1914، پیروان این نهضت نخستین تشکیلات خود را تحت عنوان « جماعت ربانی» (Assemblies Of God ) در آمريكا به ثبت رساندند. در دهه هاى بعدى، تشکیلات مستقل دیگری نیز که پیرو همین نهضت بودند به وجود آمدند. نهضت پنطیکاستی خیلی سریع سراسر جهان مسیحیت را در قرن بیستم فرا گرفت.ویژگی این نهضت این اعتقاد است که تجربه تعمید به روح القدس که در کتاب مقدس آمده، تجربه ای است جدا از توبه و ایمان به مسیح. نشانه دریافت این تجربه، فقط سخن گفتن به زبانهای ناشناخته ای است که روح القدس به فرد عطا می کند.باید متذکر شویم که تمامی فرقه ها و شاخه های مسیحیت به موضوع تعمید به روح القدس معتقدند، با این تفاوت که آن
نهضت هاي كاريز ماتيك
در نیمه دوم قرن بیستم، عده ای از مسیحیان که به روح القدس و سخن گفتن به زبانها معتقد بودند، این عقیده را مطرح کردند که یگانه نشانه تعمید به روح القدس سخن گفتن به زبانهای ناشناخته نیست، بلکه نشانه های خارق العاده و فوق طبیعی دیگری همچون نبوت(سخن گفتن از جانب خدا) گریستن، فریاد کردن، خندیدن و بسیاری پدیده های فوق طبیعی دیگر می تواند نشانه تعمید روح القدس باشند.عده دیگری از مسیحیان، طبق اعتقاد سنتی خود، تعمید روح القدس را تجربه ای همزمان با توبه و ایمان می دانند، اما معتقدند که با دعا و درخواست از حضور خدا، ایمانداران باید از عطاهای روح القدس، نظیر سخن گفتن به زبانهای ناشناخته، نبوت، معجزات، مکاشفات، سرود خواندن تحت قدرت روح القدس، بهره مند گردند.در دهه های اخیر، برخی از کلیساهای کاریزماتیک، در تجمعات خود، حالات و حرکات و صداهای خارق العاده ای ازخود بروز می دهند که معتقدند تحت نفوذ و قدرت روح القدس ظاهر می شود.
كليساي غير فرقه اي
امروزه در اروپا و آمریکا کلیساهای مستقلی به وجود آمده اند که خود را وابسته به هیچ شاخه ای از مذهب پروتستان نمی دانند و معتقدند که از الگوی کلیسای اولیه ( که در کتاب اعمال رسولان ذکرش آمده ) تبعیت می کنند. این دسته از کلیساها معمولاً به نوعی کاریزماتیک می باشند. هر یک از آنها نیز اصول اعتقادی خاص خود را دارند، گرچه در اصول اساسی اعتقادات،همه با هم و با کلیساهای سنتی کاتولیک و ارتودکس و پروتستان مشترک می باشند. این کلیساها خود را « غیر فرقه ای »( non-denominational )مي نامند
كليساي اوانجليكال
این کلیساها که به Evangelical يا به زبان آلمانی و زبانهای نزدیک به آن Evangelisch ناميده مي شوند، معمولاَ به يكي از اين دو دسته تعلق دارند: اينها يا همان كليساهاي غيرفرقه اي هستند، يا جزو كليساهاى مهم پروتستان می باشند. در هر دو حال، تأکید آنها بر ایمان و عمل به تمامیت پیام « انجیل »می باشد. این کلیساها بر رابطة شخصی و عمیق با خدا تأکید می گذارند و کسانی را به عضویت می پذیرند که این تجربه را دارا باشند.
تفاوت كليساي كاتوليك وپروتستان
نخست باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که همه مذاهب مسیحیت ( یعنی کلیساهای ارتودکس، کاتولیک، و پروتستان ) بر سر اصول اصلی اعتقادات با یکدیگر توافق دارند. همة کلیساها بدون هیچگونه تردیدی ایمان دارند که عیسی مسیح پسر یگانه خداست که برای نجات بشر تن گرفت، از مریم باکره زاده شد، همچون انسان زیست، بر صلیب برای کفاره کردن گناهان بشر جان سپرد، در سومین روز زنده شد، به آسمان بازگشت، و روزی برای داوران جهان باز خواهد گشت. همة کلیساها ایمان دارند به روح القدس، روح مقدس خدا، که رستگاری را در دل بشر به عمل در می آورد. و همه ایمان دارند که انسان فقط به واسطة ایمان به فداکاری مسیح بر روی صلیب، از طریق توبه و ایمان، رستگار می گردند.
اما تفاوت های کلی کاتولیک ها و پروتستانها بر سر نکاتِ عمده زیر می باشد:
مرجع ایمان و عمل
یکی از اختلافات مهم کاتولیکها و پروتستانها، ظاهراً بر سر این است که اصول ایمان و عمل مسیحیت را چه مرجعی تعیین می کند. اعتقادات مسیحیت، و مناسک، و روش زندگی اجتماعی و فردی مسیحیان را کدام منبع و مرجعی تعیین می کند؟
کلیسای کاتولیک بر اساس سنت باستانی کلیسا، به سه مرجع معتقد است:
- نخست، کتاب مقدس
- دوم، اگر موضوع یا مسأله ای در کتاب مقدس تصریح نشده باشد، نوشته های پدران کلیسا در سده های نخستین مسیحیت و سنن و رسومی که از آن روزگار باقی مانده است مرجع قرار می گیرد؛
- سوم، تصمیمات و مصوبات مجمع اسقفانِ کلیساهای کاتولیک از سراسر جهان، تحت ریاست پاپ (Magisterium) ، تعیین کنندة اعتقادات یا مناسکی است که در دو منبع و مرجع اول یافت نمی شود.
این نگرش کلیسای کاتولیک بدون اساس نیست. کلیسای کاتولیک چنین استدلال می کند که پیش از شروع نگارش کتب عهد جدید، کلیسا « بود ». مسیح نخست کلیسا را بنیاد نهاد و بعد از آن، کلیسا ( رسولان و جامعه نخستین مسیحیت ) کتب عهد جدید را به وجود آورد. مفسر این کتب نیز کلیسا بود. پیش از تدوین کتاب های عهد جدید به صورت کتب مرجع مسیحیت، این کلیسا ( مجمع اسقفان ) بود که در خصوص اعتقادات و عبادات مسیحی نظر می داد و اتخاذ تصمیم می کرد. حتی پذیرش الهامی بودنِ 27 کتاب عهد جدید نیز توسط کلیسا صورت گرفت. به عبارتی دیگر، کلیسای کاتولیک معتقد است که طبق انجیل متی 18: 15-20 و انجیل یوحنا 14: 26 و 16: 12-14 و 20: 21-23، کلیسا صاحب اقتدار می باشد و روح القدس آن را در همة دوره ها و اعصار به جمیع راستی هدایت می فرماید و آنچه را که مسیح در زمان حیات بشری خود صراحتاً تعلیم نداد، بر آن مکشوف می سازد.
باید پذیرفت که کلیسای کاتولیک در برخی از مقاطع تاریخ، خصوصاً در اواخر قرون وسطی از این اقتدار به تفریط بهره گرفت. به همین سبب، نهضت پروتستان به صورت واکنشی در مقابل آن قد علم کرد. و بدیهی است که در هر دو زمینه، چه در افراط و چه در تفریط، همیشه اشتباهاتی رخ می دهد.
واکنش ِ پروتستانها این بوده که یگانه مرجع اعتقادات و روش زندگی مسیحی را فقط و فقط کتاب مقدس بدانند. به زعم پروتستانها، هر اعتقادی که در کتاب مقدس یافت نشود، نمی تواند جزو اصول اعتقادات مسیحی قرار گیرد . شعار اصلاح گران این بود : « فقط کتاب مقدس » که به زبان لاتین آن را Sola Scriptura می گفتند. پروتستانها معتقدند که نوشته های پدران کلیسا نباید همطراز کتاب مقدس شمرده شود، بلکه باید در رتبه ای پایین تر از آن قرار گیرد. .
باید پذیرفت که کلیسای کاتولیک در برخی از مقاطع تاریخ، خصوصاً در اواخر قرون وسطی از این اقتدار به تفریط بهره گرفت. به همین سبب، نهضت پروتستان به صورت واکنشی در مقابل آن قد علم کرد. و بدیهی است که در هر دو زمینه، چه در افراط و چه در تفریط، همیشه اشتباهاتی رخ می دهد.
واکنش ِ پروتستانها این بوده که یگانه مرجع اعتقادات و روش زندگی مسیحی را فقط و فقط کتاب مقدس بدانند. به زعم پروتستانها، هر اعتقادی که در کتاب مقدس یافت نشود، نمی تواند جزو اصول اعتقادات مسیحی قرار گیرد . شعار اصلاح گران این بود : « فقط کتاب مقدس » که به زبان لاتین آن را Sola Scriptura می گفتند. پروتستانها معتقدند که نوشته های پدران کلیسا نباید همطراز کتاب مقدس شمرده شود، بلکه باید در رتبه ای پایین تر از آن قرار گیرد. .
آیین های کلیسایی
عیسی مسیح در طول زندگی بشری، دو آیین وضع نمود: یکی آیین غسل تعمید است و دیگری آیین عشاء ربانی (یا شام خداوند). رسولان او نیز در کتاب عهد جدید فقط به این دو آیین اشاره کرده اند.
کلیسای کاتولیک به استناد نوشته ها و سنن پدران کلیسا علاوه بر این دو آیین، پنج آیین دیگر نیز جزو آیین های کلیسایی به حساب می آورند که عبارتند از : آیین های 1- تأیید، 2 - توبه واعتراف 3 - ، تدهین بیماران 4 -، انتصاب به مقام کهانت یا تقدس ، 5 – تجرد گرایی و ازدواج .
کلیساهای پروتستان فقط به همان دو آیینی که در کتاب عهد جدید آمده است، قائلند.
در زمینه موضوع آیینها، صرفنظر از تعدادشان، آنچه که کاتولیکها و پروتستانها را از یکدیگر متمایز می سازد، اهمیتی است که هریک از ایشان برای این آیینها قائل است. در کلیسای کاتولیک، آیینها خصوصاً آیین عشاء ربانی عناصر اصلی عبادت را تشکیل می دهند، حال آنکه در کلیسای پروتستان « موعظة کتاب مقدس » در مرکز مراسم عبادی قرار دارد.
مسأله رهبری کلیسا و تشکیلات اداری
کلیسای کاتولیک دارای ساختار سازمانی و سلسله مراتب مشخصی است. «پاپ» ( به معنی پدر) در رأس کلیسای کاتولیک قرار دارد؛ تحت نظارت او، اسقفان تعیین و منصوب و به خدمت مشغول می شوند؛ هر اسقف مسئول امور کلیساهای منطقه ای است که تحت نظارت او قرار دارد؛ کشیشان کلیساهای منطقه را او تعیین می کند. در هر کلیسا نیز یک یا چند کشیش و شماس خدمت می کنند.
در مذهب پروتستان، هر شاخه دارای سازمان و تشکیلات خاص خود می باشد. تشکیلات کلیساهای انگلیکن و لوتری شبیه کلیسای کاتولیک است، با این تفاوت که هیچ مقامی در این کلیسا از مرجعیتی همپایه پاپ برخوردار نیست. سایر کلیساهای پروتستان اکثراً به صورت محلی و مستقل اداره می شوند، حتی اگر از مجمعی بین المللی نیز برخوردار باشند.
ارسال یک نظر