آغاز اختلاف نظرھا در قرن چهارم
شوراھای کليسايی
در سال 313 ، کنستانتين ، امپراطور روم ، به مسيحيت گرويد و فرما ن قطع آزار و پيگرد مسيحيا ن
را صادر کرد. از اين سال به بعد بود که مسيحيان در امپراطوری روم که بخش عظيمی از دنيای متمدن آن
روزگار را در بر می گرفت ، برای نخستين بار روی آرامش را ديدند. نبايد از نظر دور داشت که مسيحيت
بيش از ھر جای ديگری ، در امپراطوری روم گسترش يافته بود.
در اين شرايط آرام و به دور از واھمه و نگرانی بود که کليسا توانست ھم سازمان و تشکيلا ت
خود را سامان بخشد و ھم آن دسته از مسائل عقيدتی و الاھياتی را که مورد بحث و مناقشه بود، به گونه ای
مدون تبيين و تثبيت نمايد. به اين ترتيب ، در فاصله سالھای 323 تا 451 چند شورا ی کليسايی تشکيل شد
و اسقفان از سراسر کليساھای امپراطوری روم ، اعتقادنامه ھای اساسی مسيحيت را بر اسا س تعاليم
کتاب مقدس تھيه کردند که مورد توافق تمامی کليساھا قرار گرفت . در اين اعتقادنامه ھا بود که نکات ظريف
و مھ م الھياتی ھمچون تثليث و طبيعت الھی و انسانی عيسی و کتب رسمی عھدجديد به طور نھايی مورد
بحث و تبادل نظر و تصويب قرار گرفت . اگر اسقفی تابع مصوبه ای که مورد تأئيد اکثريت بود نمی شد، طبعاً
از مقام خود عزل می گرديد.
تقسيم امپراطوری روم
در دوره ای که کنستانتين امپراطور بود، حکومت روم از درو ن و بيرو ن دچار بحران ی شديد بود،
بحرانی که سرانجام در اواخر قرن پنجم ، موجب سقوط نھايی آن گرديد.
کنستانتين برای بھبود اي ن حکومت فرتوت و بيمار، دست به يک ابتکار زد. او امپراطور ی عظيم
روم را که مرزھايش در مشرق زمين به ترکيه و سوريه و عرا ق امروزی می رسيد و در مغرب به
منتھی اليه شمال غربی آفريقا و اسپانيا و فرانسه و انگلستان ، به دو بخش غربی و شرقی تقسيم کرد.
آسيای صغيرترکيه امروزی بنا کرد و آ ن را به نام خود، کنستانتينوپل ناميد، يعنی شھر کنستانتين که
ھمان استانبول امروزی است . بخش شرقی امپراطوری روم را بيزانس نيز می نامند.
اين اقدام گرچه جنبه سياسی داشت ، اما بر امور کليسايی اثری عميق و ماندگار گذارد. تا پيش از
اين تقسيم ، طبعاً اسقف شھر روم خود را اسقف اول از ميان اسقفانِ برابر می شمارد. اما با ايجاد پايتخت
جديد، اسقف شھر کنستانتينوپل نيز خود را در محدوده سياسی روم شرقی ، اسقف اول و ھمرديف اسقف
روم به شمار آورد. از اين تاريخ به بعد، ميان اسقف شھرھای روم و کنستانتينوپل بر سر رھبر ی جھان
مسيحيت ھميشه رقابت وجود داشت
.
مسيحيت در امپراطوری ساسانی
مسيحيت به موازات گسترش در غرب يعنی امپراطوری روم ، در شر ق يعنی امپراطوری ساسانی
نيز اشاعه چشمگيری داشت . امپراطوری ساسانی از غرب شامل سرزمينھای عراق و جنوب شرقی ترکيه
امروز می شد. مردم اين نواحی سريانی زبان بودند و از ھمان قرن اول به مسيحيت گرويده بودند. در داخل
فلات ايران و افغانستا ن امروزی ، و در ميا ن قبائل ترک و مغو ل نيز عده ای در اثر فعاليت تبشيری کليسای
ايران به مسيحيت در آمده بودند.
با رسميت يافتن مسيحيت در امپراطوری روم و تبديل آن به آیین رسمی حکومت ، مسيحيا ن ايران
امپراطوری ساسانی ، خصوصاً ساکنين نواحی غربی اين حکومت ، شديداً مورد سوءظن پادشاھان ساسانی
قرار گرفتند، چرا که ايشان را دوستانِ دشمن می پنداشتند و ايشان ھمواره در مظان جاسوسی قرار داشتند.
با وجود ستمھای وحشيانه شاھان ساسانی بر مسيحيان و کشتارھا ی بی رحمانه ايشان ، مسيحيت در اين
امپراطوری پيشرفت چشمگيری کرد.__
نخستین انشعاب
همانطور که گفتیم، در قرون چهارم و پنجم، اصول اعتقادات مسیحی در شوراهای بین کلیسایی مورد بحث قرار قرار می گرفت و مصوبات آنها به صورت اعتقادنامه تدوین می شد که مورد قبول همه کلیساها بود.
در سالهای 431 و 451، موضوع طبیعت الهی و طبیعت انسانی عیسی مسیح در دو شورای بین الکلیسایی مهم، مورد بحث قرار گرفت. طبق مصوبه این شورا به استناد آیات کتاب مقدس، این عقیدت تصویب شد که مسیح هم دارای طبیعت الهی بود و هم طبیعت انسانی. این دو بطور ارگانیک با یکدیگر متحد شدند ( اما « یکی » نشدند ) تا یک شخصیت واحد یعنی عیسی مسیح، را تشکیل دهند. به این ترتیب، عیسای مسیح، هم انسان کامل بود و هم خدای کامل. او « خدا – انسان» بود. این مصوبه به تعلیم ارتودوکس ( یعنی تعلیم صحیح ) معروف شد و کلیساهای کاتولیک، ارتودوکس، و پروتستان به آن معتقدند.
کلیسای ایران ( کلیسای نستوری یا سریانی یا شرق آشور )
مخالفین این آموزه، یکی اسقف نستوریوس بود که اعتقاد داشت طبیعتهای الهی و انسانی مسیح به گونه ای مکانیکی کنار یکدیگر قرار داشتند. عیسی در واقع « حامل خدا » گردید. به عبارت دیگر، خدا در وجود انسانی به نام عیسای ناصری سکنی گزید و اتحاد میان طبیعت الهی و انسانی او کامل نگردید مگر تا زمان صعودش. نستوریوس از مقام خود عزل شد و تبعید گردید
در سالهای 431 و 451، موضوع طبیعت الهی و طبیعت انسانی عیسی مسیح در دو شورای بین الکلیسایی مهم، مورد بحث قرار گرفت. طبق مصوبه این شورا به استناد آیات کتاب مقدس، این عقیدت تصویب شد که مسیح هم دارای طبیعت الهی بود و هم طبیعت انسانی. این دو بطور ارگانیک با یکدیگر متحد شدند ( اما « یکی » نشدند ) تا یک شخصیت واحد یعنی عیسی مسیح، را تشکیل دهند. به این ترتیب، عیسای مسیح، هم انسان کامل بود و هم خدای کامل. او « خدا – انسان» بود. این مصوبه به تعلیم ارتودوکس ( یعنی تعلیم صحیح ) معروف شد و کلیساهای کاتولیک، ارتودوکس، و پروتستان به آن معتقدند.
کلیسای ایران ( کلیسای نستوری یا سریانی یا شرق آشور )
مخالفین این آموزه، یکی اسقف نستوریوس بود که اعتقاد داشت طبیعتهای الهی و انسانی مسیح به گونه ای مکانیکی کنار یکدیگر قرار داشتند. عیسی در واقع « حامل خدا » گردید. به عبارت دیگر، خدا در وجود انسانی به نام عیسای ناصری سکنی گزید و اتحاد میان طبیعت الهی و انسانی او کامل نگردید مگر تا زمان صعودش. نستوریوس از مقام خود عزل شد و تبعید گردید
کلیسای نستوری یا آشوری
کلیسای امپراطوری ساسانی که به خاطر دین مشترکش با روم شرقی، همواره در معرض اتهام به جاسوسی و خیانت قرار داشت، از این اختلاف نظر استفاده کرد و آموزة نستوریوس را به عنوان تعلیم رسمی خود پذیرفت. بدینسان، کلیسای ایران چه از نظر تشکیلات و چه از نظر عقیدتی، خود را از کلیسای غرب ( امپراطور روم ) جدا کرد. کلیسای ایران تا قرن یازدهم میلادی رشد چشمگیری داشت. طبق مدارک تاریخی، بیش از یک چهارم از قبایل مغول در اثر فعالیتهای کلیسای ایران به مسیحیت گرویده بودند. مبشرین ایرانی حتی تا به چین رفتند و امروزه ستون یادبودی به نام سنگ سیان در این کشور که به خط پهلوی و سریانی نوشته شده، شاهد این واقعیت می باشد. اما از قرن یازدهم به بعد، در اثر سختگیری حکومت های ترک در ایران و بعد، حملات ویرانگر مغولان در قرون 13تا15، کلیسای ایران به اقلیتی اندک تبدیل شد که پیروان آن، در شمال عراق امروزی، در شهرهای موصل و اربیل و کرکوک می زیستند. این اقلیت همان است که امروز « آشوری » یا « آسوری » می نامیم که در نقاط مختلف ایران و عراق به سر می برند. کلیسای سنتی ایشان نیز، به کلیسای « شرق آشور » یا « نستوری » معروف است. این کلیسا بازمانده کلیسای باستان امپراطوری ساسانی است که همواره زبان سریانی را زبان رسمی عبادات خود نگاه داشت.
کلیسای ارمنی
در مقابل این دو آموزه، عده ای بر جنبه و طبیعت الهی مسیح آنقدر تأکید کردند که طبیعت انسانی او نادیده گرفته شد. این عده اعتقاد داشتند که این دو طبیعت در هم ادغام شد تا یک طبیعت که آن هم طبیعت الهی باشد، به وجود آید. کلیساهای ارمنی، قُبطی ( اقلیت مسیحی مصر )، حبشی، و یعقوبی سوریه و لبنان، پیرو این تعلیم می باشند.
امروزه کلیسای رسمی و سنتیِ ارمنستان و نیز ارمنیان مقیم ایران و سایر نقاط جهان، پیرو این عقیده می باشند. کلیسای ارمنی به پاس خاطر کشیش ایرانی یعنی گریگور لوساوریچ ( نوربخش )، که ارمنستان را به مسیحیت فراخواند، به کلیسای گریگور نیز معروف است.
لازم به تذکر است که از نظر اصولی، کلیساهای شرق آشور و ارمنی به کلیسای ارتودکس یونانی نزدیکند تا به کلیسای کاتولیک روم.
امروزه کلیسای رسمی و سنتیِ ارمنستان و نیز ارمنیان مقیم ایران و سایر نقاط جهان، پیرو این عقیده می باشند. کلیسای ارمنی به پاس خاطر کشیش ایرانی یعنی گریگور لوساوریچ ( نوربخش )، که ارمنستان را به مسیحیت فراخواند، به کلیسای گریگور نیز معروف است.
لازم به تذکر است که از نظر اصولی، کلیساهای شرق آشور و ارمنی به کلیسای ارتودکس یونانی نزدیکند تا به کلیسای کاتولیک روم.
کاتولیک و ارتدوکس
همانطور که متذکر شدیم،تقسیم امپراطوری روم به دو بخش شرقی و غربی، رقابتی را میان اسقفان دو پایتخت، یعنی روم و کنستانتینوپل ( استانبول امروزی ) به وجود آورد. این رقابت و اختلاف ناشی از آن، در آغاز بسیار بی اهمیت بود. اما رفته رفته، در اثر تحولات سیاسی و اجتماعی، توازن به سوی اسقف روم برهم خورد.
ارسال یک نظر